علم النفس از دیدگاه روانشناسان اسلامی
علم النفس
فرق بین روانشناسی با علم النفس را بررسی می کنیم.
اگر به روانشناسی از جنبه ی تجربی نگاه کنیم عمر کوتاهی دارد (حدودا 150 سال) و توسط وونت با تاسیس اولین آزمایشگاه روانشناسی و اولین مکتب تجربی به نام روانشناسی درون نگر ایجاد شد. بعدا با تغییراتی توسط تیچنر ، با نام مکتب ساخت گرایی ، صورت علمی و تجربی گرفت و از فلسفه جدا شد.
روانشناسی فلسفی یا علم النفس عمر زیادی دارد (2000 سال قبل ) و به زمان
سقراط – افلاطون و ارسطو برمی گردد.
ویژگی مهم علم النفس یا روانشناسی فلسفی استفاده کردن از روش تعقلات نظری و قیاسی است که برای بررسی چیستی و هستی نفس ،روح ، روان یا ذهن به کار می رود.
( یعنی : از جنبه های وجود ، ماهیت ، علت ، تجرد و ... بحث می شود.) (یا متافیزیک)
در روانشناسی تجربی امروزی بیشتر از تعقلات تجربی استفاده می شود و باعث پدید آمدن مکتب جدیدی به نام مکتب رفتارگرایی شده است . در این مکتب عقیده بر این است که انسان به واسطه ی عقل قادر به شناخت نمودها و فیزیک اشیاء است و می تواند آن را اندزه گیری کند.
ارسطو با تقسیم بندی علم به
علم و فلسفه ی نظری (طبیعیات ، ریاضیات ، الهیات )
و علم و فلسفه ی عملی (اخلاقیات ، منزلیات ، سیاسیات )
راه را برای مشاهدات تجربی بازکرد.
معنی و مفهوم نفس از دیدگاه روانشناسی فلسفی (علم النفس ):
نفس انسان از لحاظ ذات مجرد از ماده (یا غیر مادی است) ،
ولی در مقام عمل یا فعل متعلق به ماده یا بدن است.
در اسلام به دومنبع اساسی توجه شده است : 1- وحی 2- عقل (ذوق و اشراق عقلی)
در اسلام رابطه بین عقل و ایمان که برای اولین بار توسط کندی مطرح شده بود توسط ملاصدرا بصورت کامل مطرح شد .
این دانشمند اسلامی توانست تلفیقی بین علم النفس عقلی فلسفی و علم النفس عرفانی ایجاد کند و دو روش فلسفه مشاء و فلسفه اشراق را در هم آمیخته و تعالیم آسمانی و مشاهدات عرفانی را با معقولات عقلی توام سازد و بررسی کند.
فلسفه ی مشاء یعنی : فلسفه ی عقلی استدلالی ارسطو و پیروانانش که نفس یا روان را با استدلال های منطقی بررسی می کرد.
فلسفه ی اشراق : نفس یا روان از بعد دل و شهود بررسی می شود
نفس از دیدگاه قرآن:
معنی حادث و قدیم در فلسفه :
حادث : پیش از آنچه موجود بشود ، نبوده است. یعنی اول نبوده بعدا موجود شده است
(مثال : درخت)
قدیم : همیشه بوده و هیچ زمانی نبوده که موجود نباشد.
- نفس از نظر افلاطون : نفس قدیم است.
....................................................................
- نفس از نظر ارسطو : نفس حادث است.
....................................................................
- نفس از نظر ملاصدرا : نفس ابتدا جسمانی ، بعد روحانی و بعد غیر مادی می شود.
(نظریه حرکت جوهریه)
........................................................................................
- نفس از نظر علامه طبرسی : سه معنی دارد : 1 – روح 2 – تاکید لفظی 3- ذات و اصل همه چیز
............................................................................................................
- معانی نفس در قرآن : روح - جان - حیات حیوانی – روان یا نفس انسانی – شخصیت شکل یافته – خودآگاهی – نفس حیوانی – اصل و بن انسان –درون انسان – ذات الهی – عقوبت - تمایلات نفسانی – علم
· نتیجه : نفس در ارتباط با فطرت ، ذات خویش ، طبیعت و محیط اطراف است.
روح چیست ؟ حقیقتی وجودی است ، از بین نمی رود ، موجودی مجرد ، غیر مادی و مستقل ، مرتبط با عالم جسمانی و مادی است و از عالم بالا به پایین نازل می شود.
بررسی علم النفس از دیدگاه های :
کندی - فارابی - ابن سینا - غزالی - شیخ اشراق - ملاصدرا
کندی :
بیوگرافی کندی :
- اولین فیلسوف و حکیم اسلامی بود.
- اولین کسی بود که آراء ارسطو را ترجمه کرد.
- ولی نظرش بیشتر به افلاطون و فلوطین نزدیک بود.
- در مورد نفس رای خاصی ندارد و از آراء حکمای ارسطو ، افلاطون و فلوطین استفاده کرده است.
· راه حل معروف ارسطو در رابطه با رای «نفس صورت جسم است» «یعنی نفس رئیس جسم است.» برای میانجی گری بین طرفداران مادی بودن جسم و روحانی بودن نفس . (خودش به دیدگاه مادی بودن نفس گرایش داشت.)
- کندی به روحانی بودن نفس گرایش داشت.
تعریف نفس از نظر کندی :
نفس : نخستین استکمال جسم طبیعی بالقوه دارای حیات است.
(یعنی : نفس نخستین طلب رسیدن به کمال انسان است)
تعریف ارسطو و حکمای پیرو او ، فارابی ، ابن سینا و ابن رشد همین است.
کندی و نظریه تطهیر نفس یا خلاصی نفس :
نفس بعد از خارج شدن از جسم از چند فلک عبور کرده ، تطهیر می شود و به عالم عقل می رسد.
(فلک قمر – فلک کوکب – فلک اعلی – علم عقل)
رابطه ی نفس و بدن از نظر کندی:
علاقه نفس به جسم عارضی است.
( یعنی نفس از جسم جدا است ولی کارهایش را بوسیله او انجام می دهد و بعد از فنای جسم خودش باقی می ماند.)
قوای نفس چیست؟ ابزارهایی که نفس و بدن در اختیار دارند تا به کمال برسند.
· قوای نفس از نظر افلاطون
1-شهویه
2-غضبیه
3-عاقله
· قوای نفس از نظر ارسطو
1-نباتی «تغذیه ، نمو ، تولید»
2-حیوانی «حس ، خیال ، حرکت »
3-عاقله «مخصوص انسان»
· قوای نفس از نظر کندی
1-حاسه «حواس پنجگانه»
توضیح : صورت جزئی اشیاء مادی را درک می کند یا دریافت اطلاعات از محیط
2-متوسطه«1-مصوره2-حافظه3-غضبیه4-شهویه5-غاذیه6-نامیه»
توضیح : ادراک – حافظه – رشد و نمو- تغذیه -انگیزش
3-عاقله«1-عقل بالقوه 2– عقلی که از در نفس از قوه به فعل می رود3 – عقل بالفعل – 4عقل ظاهر»
توضیح :معقولات مجرد را درک می کند(جدا از ماده) – قوه یعنی داشتن زمینه برای پیشرفت – فعل یعنی عمل
عقل ظاهر : عقلی که معقولات هم برای خودش هم برای دیگران آشکار شود.
· کندی بیشتر معتقد به قوای عقلی و حسی بود.
- ۹۵/۱۲/۱۵